یک دنیا
پیامبر اکرم(ص) فرمود: “لا تنظروا الی صِغِرَ الذنب و لکن انظروا اِلی مَنِ اجتَر أتم؛[۵] به کوچکی گناه منگرید، بلکه بر عظمت و بزرگی کسی بنگرید که نسبت به او گستاخی و نافرمانی کردهاید”. از دیدگاه پزشکان استمنا آثار زیانباری بر جسم و روح و روان وارد می سازد که ذیلا مطالبی به استحضار می رسد.
چند روز از ماه مبارک رمضان می گذرد؛ چند روز است که دهانها به غذا و آب بسته است، چند روز است که در تلاشیم به غیر از نخوردن آب و طعام، از این فرصت استفاده کنیم و از رذایل نفسانی خود بزداییم. آیا درست است که همزمان با غروب آفتاب، نبایدها نیز غروب کنند و دهانها به دروغ و تهمت باز شوند؟...
از پوریم چه می دانید؟ - آیا استر را می شناسید؟ - آیا مردخای را می شناسید؟ - آیا آنوسی ها را میشناسید؟ - از پایکوبی سالانه کلیمیان ایران در جشن ایرانی کشی پوریم چه اندازه اطلاع دارید؟ - آیا می دانید پس از پوریم تا دوازده سده مردم ریشه دار ایرانی در سکوتی مرگ بار فرو رفته بودند؟ - و آیا می دانید تورات قتل نزدیک به هشتاد هزار ایرانی را پزیرفته است؟ - و آیا می دانید پژوهشگران این رقم را هم جعلی و رقم درست قربانیان مظلوم ایرانی را تا پانصد هزار تن برآورد زده اند؟
آیا زمان آن نرسیده که ماجرای غم انگیز کشتار نیاکان ما در کتاب های تاریخ ایران ثبت و به گوش دانش آموزان و دانش جویان ایرانی برسد؟
گناهان کبیره، گناهانی هستند که از نظر اسلام پراهمیت و بزرگ اند. نشانهی اهمیت این گناهان آن است که برایشان به نهی اکتفا نشده است و به عذاب دوزخ نیز تهدید شده است.
سوال :
شخص مجردی که ازدواج برای او دشوار است و استمنا کرده، چه باید بکند؟
آیا می توانید برخی از مجازاتهای آخرتی عامل این کار را ذکر کنید؟
آیا می توانید برای چنین شخصی (که مبتلا به استمنا است) دعای مخصوصی پیشنهاد کنید؟
آیا ممکن است خداوند این شخص را بعد از این که او به اشتباه خود پی برده ولی به عمل خود ادامه می دهد، ببخشد؟
روزى ، حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:
شب گذشته دو نفر پیش من آمدند و گفتند:
با رسول الله ! با ما حركت كن . اطاعت كردم و با ایشان حركت نمودم
تا به سرزمین مقدسى رسیدیم . در آن جا به تنورى برخورد كردیم كه از آن
صداى ضجه و ناله و استغاثه بلند بود.
موقعى كه در آن نگاه كردیم ، مردان و زنان عریانى را مشاهده نمودیم كه از
زیر پاى آنان شعله هاى آتش بیرون مى آمد و آن ها در اثر سوزش ، ضجه و
ناله مى كردند.
گفتم : ((سبحان الله )) این ها چه كسانى هستند؟
گفتند: ایشان مردان و زنانى هستند كه در دنیا مرتكب عمل زنا بودند و آنان
تا روز قیامت در میان این تنور و شعله هاى آتش خواهند بود و عذاب و
جزاى آنان ادامه خواهد داشت !(281)
نیز فرمود: هر كس با زن مسلمان یا یهودى و نصرانى و مجوسى یا كنیزى
كه آزاد باشد زنا كند و بدون توبه و با اصرار بر این گناه از دنیا برود، خداوند
متعال سیصد در عذاب را در قبرش باز مى كند كه از هر درى مارها، عقرب
ها، افعى ها و اژدهاهایى از آتش بیرون آیند و او را نیش زنند كه در اثر آن ،
بدنش آتش گیرد و تا روز قیامت بسوزد.
چون از قبرش بیرون آید، مردم از بوى زننده و گندش اذیت و ناراحت مى
شوند و با همان بو شناخته مى شوند و همه اهل محشر مى دانند او زنا
كار است تا این كه (خداوند) امر كند او را داخل آتش نمایند.(282)
نیز از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: شبى كه مرا به آسمان بردند و
در آن جا سیر دادند به زنانى برخورد كردم كه به پستان هاى خود آویزان
بودند.
گفتم : اى جبرئیل ! اینان چه كسانى هستند؟ عرض كرد: یا رسول الله !
زنانى زناكار هستند كه از راه زنا اولاد به هم رسانیدند و اموال شوهران را
به ارث ، به آن ها دادند. (و این فرزندان نامشروع را به گردن شوهران خود
مى انداختند).(283)
نیز آن حضرت فرمود: زن شوهر دارى كه در رختخواب غیر از شوهر خود
بخوابد (كنایه از این كه زناكار باشد) بر خداوند متعال حق است اول او را به
قبر شكنجه و عذاب كند و بعد از آن در قیامت او را به آتش جهنم
بسوزاند.(284)
اما عذاب آخرتى زناكاران ، قرآن در این باره مى فرماید:
و لایزنون و من یفعل ذالك یلق اثاما (285)
(از جمله صفات نیك بندگان خدا این است كه ) ((آنان زنا نمى كنند، و هر
كس چنین عمل زشتى انجام دهد عقوبت و مجازاتش را (در قیامت )
خواهد دید.))
كلمه (اثاما) كه در آیه آمده است مفسرین این طور معنى كرده اند: یكى از
وادى هاى جهنم است و آن پر از مس مذاب و گداخته مى باشد و
سرچشمه آن از شكاف و گودالى در جهنم است . چند طایفه در آن جاى
دارند.
1- كسانى كه غیر از خدا را عبادت كنند. 2- كسانى كه آدم كش و قاتل باشند. 3- زناكاران ، كه عذاب این طایفه در آن وادى دائما اضافه مى شود.(286)
از امیرالمؤ منین علیه السلام نقل شده است كه فرمود: وقتى قیامت بر پا شود خداوند متعال دستور دهد كه بادى به وزد و بوى گندى كه تمام اهل محشر را ناراحت و اذیت مى كند به مشام آنان برساند.
در این بین ، منادى پروردگار ندا كند: این بوى فرج هاى زنان زناكار مى باشد كه همه اهل عرصات را ناراحت و اذیت كرده است .(287)
281-دارالسلام نورى ، ج 1، ص 51 الى 52.
282-بحار الانوار، ج 79، ص 29.
283-بحار الانوار، ج 79، ص 19،
284-بحار الانوار، ج 76، ص 366.
285-سوره فرقان ، آیه 68.
286-بحار الانوار، ج 79، ص 21.
287-بحار الانوار، ج 79، ص 28.
غريزه جنسي از نيرومندترين غرائز انسان است و سرچشمه بسياري از حوادث اجتماعي، طوفانهاي ناشي از اين غريزه بوده است، اين آيه و آيات مشابه آن، هيچگاه علاقۀ معتدل نسبت به زن و فرزند و اموال و ثروت را نكوهش نميكند زيرا؛ پيشبرد اهداف معنوي بدون وسايل مادي ممكن نيست به علاوه قانون شريعت هرگز بر ضد قانون خلقت نميتواند باشد، آنچه مورد نكوهش است عشق و علاقۀ افراطي و به عبارت ديگر پرستش اين موضوعات است.
عنوان : شهوتراني
نویسنده : علی محمودی
شهوت در لغت به معني خواهش و دلبستگي به چيزي است كه ميخواهي و اراده كردهاي و اين خواهش و تمايل دو گونه است:
1- تمايل صادق: ميل و خواهش صادق آن چيزي است كه اگر برآورده نشود كار بدن بدون آن مختل ميشود، مثل تمايل به طعام در موقع گرسنگي.
2- تمايل كاذب: تمايل و شهوت دروغين چيزي است كه كار بدن بدون آن مختل نميشود، مثل ميل به غذاي بهتر بعد از سير شدن.[1]
در اصطلاح عرفاني و اخلاقي مراد از شهوت ميل مفرط است، قدما سه شهوت را برجستهتر ميدانستند: 1- شهوت طعام 2- شهوت كلام 3- شهوت نظر و ميل مفرط جنسي (البته شهوت مال و نام نيز از انواع يا مصاديق برجسته شهوت است)[2].
نقطه مقابل شهوت راني، عفت است، عفت نيز همانند شهوت، مفهوم عام و خاص دارد، مفهوم عام آن خويشتن داري در برابر هرگونه تمايل افراطي نفساني است و مفهوم خاص آن خويشتن داري در برابر تمايلات بيبندوبار جنسي است، شهوتراني موجب سقوط فرد و جامعه است، در حاليكه عفت موجب رشد و پيشرفت و تكامل جوامع انساني ميشود، منشأ بسياري از جنايات و انحرافات، طغيان غريزه جنسي و شهوت پرستي است، خونهاي بسياري در اين راه ريخته شده و اموال فراواني بر باد رفته و آبروي بسياري از آبرومندان، ریخته شده است. [3]
حرص شديد بر خوردن و آميزش جنسي «شره» نام دارد كه گاهي آن را به معني مطلق پيروي از قوۀ شهويه در همۀ خواهشهاي آن گرفتهاند كه شهوت شكم و شهوت جنسي اخص آن است.[4]
اعتدال شهوت جنسي و تمايل به جنس مخالف مقداري است كه ضرري به بدن نرسد و نسل منقطع نشود، در مورد مال و منال و جاه و مقام هم بايد به حدي باشد كه امورات انسان بگذرد و به تنگدستي و شفقت نيافتد، افراط و تفريط آن موجب هلاكت است. افراط در شهوت جنسي انسان را از طي كردن مسير آخرت و توجه به امورات اخروي باز داشته، دين را زايل مي كند و خوف خدا را در دل ميزدايد و اينجاست كه انسان دست به هر كار حيواني ميزند.[5]
شهوت شكم:
شكم سرچشمه شهوات و محل روييدن جميع آفات و دردهاست، زيرا در صورتي كه به شكم پاسخ مثبت داده شود، به دنبال آن شهوت جنسي پديد ميآيد، چون اين دو شهوت با هم جمع شدند، انسان به جان و مال رغبت پيدا ميكند كه وسيلۀ توسعه خوراكيها و ابزار شهوت و انحراف است.[6]
آثار شهوتراني:
1- آلودگي به گناه: شهوتراني چشم و گوش انسان را بسته و قدرت درك واقعيت را از او ميگيرد و باعث نافرماني خدا و معصيت ميشود.
2- فساد عقل: شهوتراني حق را در نظر انسان باطل و باطل را حق جلوه ميدهد به همين دليل بسياري از شهوت پرستان به هنگام غلبه شهوت كارهايي انجام ميدهند كه بعد از فرو نشتن آتش شهوت از آن عمل خويش سخت پشيمان ميشوند.
3. رسوايي و بيآبرويي: تاريخ بشر مملو از شرح زندگي كساني است كه داراي مقام و موقعيت ممتاز بودند ولي در اثر گرفتار شدن در دام شهوت كارشان به رسوايي كشيد.[7]
راه پيشگيري از شهوت پرستي:
بعد از يادآوري مفاسد شهوتراني، كه خود عاملي جهت پيشگيري است، گرسنگي و روزه و دوري جستن از هر آنچه باعث هيجان ميشود (از قبيل تخيل و تصور جنس مخالف و نگاه كردن و خلوت كردن كه قويترين عامل تحريك و هيجان هستند) از مهمترين راههاي پيشگيري از شهوت پرستي است و ازدواج مرحله بعدي است كه با آن شهوت مهار ميشود.[8]
شهوت از منظر قرآن:
شهوت پرستي در قرآن يازده مورد به صورت عام استفاده شده است و تنها دو مورد در معني خاص آن (جنسي) به كار رفته، به صورت كلي در روايات اسلامي و كلمات علماي اخلاق نيز اغلب در مفهوم عام آن به كار ميرود.[9]
«زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ »[10]
«محبت امور مادي، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاي ممتاز و چهار پايان و زراعت، در نظر مردم جلو داده شده است (تا در پرتو آن آزمايش و تربيت شوند ولي) اينها (در صورتي كه هدف نهايي آدم را تشكيل دهند) سرمايۀ زندگي پست (مادي) است و سرانجام نيك در زندگي نزد خداست »
غريزه جنسي از نيرومندترين غرائز انسان است و سرچشمه بسياري از حوادث اجتماعي، طوفانهاي ناشي از اين غريزه بوده است، اين آيه و آيات مشابه آن، هيچگاه علاقۀ معتدل نسبت به زن و فرزند و اموال و ثروت را نكوهش نميكند زيرا؛ پيشبرد اهداف معنوي بدون وسايل مادي ممكن نيست به علاوه قانون شريعت هرگز بر ضد قانون خلقت نميتواند باشد، آنچه مورد نكوهش است عشق و علاقۀ افراطي و به عبارت ديگر پرستش اين موضوعات است.[11]
«قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ...»[12]
«به مؤمنان بگو چشمهاي خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گيرند و عفاف خود را حفظ كنند اين براي آنان پاكيزهتر است. خداوند از آنچه انجام ميدهند آگاه است و به زنان با ايمان بگو چشمهاي خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گيرند و دامان خويش را حفظ كنند و...»
«غض» در اصل يعني نقصان از ديدن و صدا و آنچه در ظرفي است (خيره نگاه نكردن و صداي آرام و ملايم...)[13] يعني انسان اگر با نامحرمي روبرو شد، چشم خود را پايين اندازد و از نگاه خود بكاهد و آن صحنهاي كه ديدن آن ممنوع است از منطقۀ ديد خود به كلي حذف كند. حفظ فروج (دامان) پوشانيدن آن است از نگاه ديگران، بنابراين چشمچراني هم براي مردان و هم زن) حرام و ستر و پوشانيدن عورت نيز بر هر دو واجب است.[14] اين قسمت از آيات در حقيقت به يكي از مهمترين عوامل جلوگيري از تحريك شهوت پرداخته است و آن نگاه آلوده است.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . راغب اصفهاني؛ مفردات؛ ترجمه غلامرضا خسروي، تهران، مرتضوي، 1374، دوم، ج 2، ص 359.
[2] . صدر حاج سيد جوادي، احمد و بهاءالدين خرمشاهي و...؛ دايرة المعارف تشيع، تهران، شهيد سعيد محبي، 1383، اول، ج 10، ص 143.
[3] . مكارم شيرازي، ناصر و همكاران؛ اخلاق در قرآن، قم، مدرسة الامام علي بن ابيطالب (ع) 1384، سوم، ج 2، ص 384و383.
[4] . نراقي، مهدي؛ علم اخلاق اسلامي (جامع السعادت) ترجمۀ جلال الدين مجتبوي بيجا، حكمت، 1366، دوم، ج 2، ص 15.
[5] . خادم الذاكرين، اكبر؛ اخلاق اسلامي در نهج البلاغه، قم، مدرسة الامام علي بن ابي طالب (ع) 1382، چهارم، ج 1، ص 347 و345.
[6] . شبرّ، عبدالله؛ اخلاق، ترجمه محمد رضا جباران، قم، هجرت، 1377، دوم، ص 213.
[7] . اخلاق در قرآن، پيشين، ص 302-299.
[8] . علم اخلاق اسلامي (جامع السعادت) پيشين، ص 19-17.
[9] . اخلاق در قرآن، پيشين، ص 298.
[10] . آل عمران/14 (ترجمه آيات از آيتالله مكارم شيرازي ميباشد).
[11] . مكارم شيرازي و همكاران؛ تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1368، بيست و يكم ج 2، ص 339.
[12] . نور/ 30-20.
[13] . مفردات راغب، پيشين، 1363، اول، ج 2، ص 934.
[14] . تفسير نمونه، پيشين، 1368، هفتم، ج 14، ص 438-436.
منبع:پژوهه
پی نوشت:
1- رعد(13) آیة 17.
2- همان.
اختلاف اساسی شیعه و سنی برسر خلافت اسلامی و مرجعیت دینی است.
اهل سنت امامت را به عنوان رهبری اجتماع قبول دارند، ولی امامت به معنای مرجعیت دینی و به معنی ولایت را نمی پذیرند.
اهل تسنن برای هیچ کس حتی برای ابوبکر و عمر و عثمان چنین منصبی را قائل نیستند، از این رو عصمت را در امام و خلیفه لازم نمی دانند، ولی شیعه امامان خود را معصوم از خطا می دانند.
از این رو استاد مطهری(ره) اختلاف سنی و شیعه را در بحث امامت ریشه ای می داند و می گوید: «آن چیزی که شیعه به نام امامت معتقد است، غیر از آن چیزی است که آن ها به نام امامت معتقدند.
آن چه اهل تسنن به نام امامت معتقدند، یک شأن دنیایی امامت معتقدند. امام همان حاکم میان مسلمین، فردی از افرادی مسلمین که باید او را برای حکومت انتخاب کنند. آن ها بیش از حکومت بالا نرفتند، ولی امامت در شیعه مسئله ای است مقارن نبوت و بلکه از بعضی از درجات نبوت بالاتر است».
بر این اساس امامت از نظر شیعه جزء اصول دین است، ولی نزد اهل سنت از فروع دین محسوب می شود، زیرا امامت از منظر اهل سنت در حد رهبری سیاسی مسلمانان بعد از پیامبر است.
در این صورت یک مسئلة فرعی مثل نماز خواهد بود، اما امامت در شیعه مفهومی است نظیر نبوت. در حقیقت ولایت ادامه نبوت است. این از رو باید در کنار نبوت به عنوان یکی از اصول دین مطرح گردد.
اختلاف دیگر سنی و شیعه در مورد صحابه رسول الله است.
اهل سنت معتقدند همة صحابه عادل اند. ابن حجر می گوید: «اهل سنت اجماع دارند بر این که همة صحابه عادل اند و در این مورد جز بدعت گزاران مخالفتی ندارند».
اما شیعه معتقد است در صحابه منافق نیز وجود داشته و آیه «افک» گواه بر این مدعا است.
از طرفی ملاک جدایی مؤمن و منافق را پیامبر اکرم(ص) محبت امام علی و بغض آن حضرت قرار داده اند.
از این رو هر کس بغض علی(ع) را داشته باشد و با او بجنگد، منافق خواهد بود و در این جهت فرقی بین صحابه و غیر صحابه نیست.
شایان یاد آوری است که امروزه برخی از اهل سنت، عدالت صحابه را قبول ندارند.
اختلاف اصلی دیگر در منابع استنباط احکام اسلامی است.
اهل سنت در کنار کتاب و سنت و اجماع، اجتهاد صحابه را نیز به عنوان یکی از منابع اصلی شناخت و تعیین احکام بر شمردهاند که منظور از اجتهاد، عمل به رأی است. نزد شیعه و اهل بیت، قرآن و سنت دو منبع اساسی برای احکام الهی است و قیاس و عمل به رأی و اجتهاد جایگاهی ندارد.
اهل بیت خود نیز حکمشان را مستند به قرآن و سنت رسول می کردند. برای مطالعه و تحقیق بیشتر به کتاب معالم المدرستین یا ترجمة آن به نام نشانه های دو مکتب علامه سید مرتضی عسگری مراجعه فرمایید.
البته اختلافات دیگری نیز در مسائل جزئی و امور عبادی وجود دارد، مانند نحوه وضو گرفتن، نحوه نماز خواندن که همه به مبنای کلامی واعتقادی بر می گردد .
|
مناظره شيخ مفيد با فاضل كتبي «فاضل كتبی» ( از علمای معروف اهل سنت) روزی از شیخ مفید پرسید: دلیل شما امامیه، بر بطلان خلافت ابی بكر چیست؟ شیخ مفید گفت: دلیل بسیار است و من نمونهای از دلایل را برایت یاد میكنم: تو میدانی كه امت اتفاق دارند بر این كه امام نیازمند به غیر خدا نیست و از طرف دیگر امت اسلام متفقند بر این كه ابوبكر در مجمع عمومی روی منبر گفت: «وَلیَّتُكُم و لَسْتُ بِخَیركُم فَاِنْ اِسْتَقَمْتُ فَاتَّبِعُونی وَ اِن اَعْوَجْتُ فَصَّوِّمونی» یعنی: زمامدار شما نشدم ولی از شما بهتر نیستم. پس اگر بر مسیر درست گام برداشتم از من پیروی كنید و اگر منحرف شدم به راه راست مرا راهنمایی كنید. در آن لحظه عربی با شمشیر كشیده به ابوبكر گفت: «نگران نباش! با همین شمشیر برّان تو را به راه راست خواهم آورد.» بنابراین ابوبكر خود را محتاج به دیگران میدانست و این احتیاج خود را بر همگان اظهار كرده است. فاضل كتبی در جواب فرو ماند. یكی از حاضران به خیال خود خواست ایرادی بر شیخ نماید؛ پس برخاست و گفت: ای شیخ! در این صورت شما امامیه هم باید ملتزم شوید بر این كه قاضی هم بایستی عادل و معصوم و غیر محتاج به غیر خود باشد زیرا امت اتفاق دارند بر این كه قاضی نباید محتاج به قاضی دیگری باشد. شیخ مفید گفت: این سخن بسیار بیپایه است، زیرا نه تنها چنین اجماعی محقق نشده، بلكه عكس آن مورد اتفاق میباشد! در ثانی مرتبه قاضی پایینتر از امام است؛ اگر مقصودت از قاضی امام باشد، گفتم كه نیاز به كسی ندارد. (بنابراین خلافت ابوبكر و عمر و عثمان كه نسبت به بسیاری از احكام جاهل بودند و با مشورت علی ـ علیه السلام ـ در بسیاری از موارد از مفتضح شدن نجات یافتند باطل است |
دوستی چیست؟